ویاناویانا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

ویانا جوجوی زندگی ما

یادگاری درست کردن از پاهای کوچولوی ویانا

وای که چقدر سخت بود........... تو هفته گذشته اومدم کف پا تو مهر بزنم روی کاغذ و برات قاب بگیرم بزنم به دیوار تا وقتی بزرگ شدی ببینی که چه پای کوچولویی داشتی ولی وای از دست تو در زمان بیداری به هیج عنوان با ورجه وورجه کردن اجازه این کار رو نمی دادی وقتی هم که خواب بودی  اول پا تو می ذاشتم روی استمپ و وقتی می خواستم بزارم رو کاغذ شست پات رو می دادی بالا ، بعد وقتی شستت رو میذاشتم رو کاغذ بقیه انگشتات میرفت بالا خلاصه از هر پایی 6 یا 7 تا مهر زدم تا از بین اونها 2 تارو انتخاب کردم البته مطمئن باش اولین جوراب عروسکیتو برات یادگاری نگه میدارم     بازیگوشی بعداز حموم وی...
5 آذر 1391

اولین خرید های مامان آنی برای جوجو

سلام جوجوی مامان   از زمانی که من فهمیدم توی دلم یه جوجوی کوچولو هستش صادقانه بگم اولین چیز هایی که رفتم و   براتخریدم نه لباس بود و نه کفش  اولین چیز هایی که برات خریدم این کتاب هایی بود که میبینی و این کتاب های حسنی  بخصوص (حسنی نگو یه دسته گل ) که  من  با زحمت و گشتن بسیار در تمام کتاب فروشی های کوچک و بزرگ شهر نتونستم اونها رو پیدا کنم و بعد از کلی جستجو در اینترنت تونستم این کتاب هارو که نوشته منوچهر احترامی هستش رو خرید اینترنتی کنم  امیدوارم جوجوی من هم  وقتی به دنیا اومد از خوندن این کتاب ها لذت ببره  اصلا بگو ببینم جوجوی  ناز مامان وقتی من برات کتاب...
25 شهريور 1391

شمارش معکوس هفته ها برای مامان آنی و بابا سامان و تاریخ زایمان

                                                   سلام جوجوی نازم  دیگه شمارش معکوس هفته ها برای دیدن روی ماه تو برای من و بابا سامان شروع شده برای اینکه دفعه آخری که پیش خانم دکتر شادمانی رفتم گفت که برام تار یخ 22 مهر رو سزارین در نظر گرفته ولی خوب ممکنه گه جوجوی من خودش به خواهد چند روز زودتر بیاد کاریش نمیشه کرد و باید ازاومدنش  حسابی استقبال کرد  به هر حال کوچول موچول من دیگه حدودا 8 تا 9 هفته دیگه تا اومدنت تو بغل من و بابا سامان مونده  و ما بی صبرانه منتظرت هستیم  ...
21 شهريور 1391

تبریک روز معلم

من و جوجوی عزیزم روز معلم رو به تمام معلمین زحمت کش ایران زمین تبریک و تهنیت عرض میکنیم     امروز من و جوجو رفتیم برای بابا خسرو که بابا  بزرگ جوجو میشه به مناسبت روز معلم یک cd آقای شهرام ناظری به اسم امیر کبیر و یک شاخه گل رز قرمز کادو خریدیم چون بابابزرگ جوجو بازنشته آموزش و پرورش است و قبلا معلم و مدیر بوده اند                             ...
21 شهريور 1391

شیطونی جوجو و سکسکه کردن جوجو

سلام جوجو ی ملوس شیطون  15 شهریور وقت دکتر داشتم مثل همیشه سامان جون میره و دفترچه منو میذاره و من غروب میرم مطب تا  زیاد اونجا نشینم آخه زود خسته میشم وقتی هم که رفتم پیش خانم دکتر و خواست مثل همیش صدای  قلب کوچیکت رو بشنوییم اینقدر شیطونی میکردی و وول وول میزدی که نمی شد و خانم دکتر گفت :  وای این تو چه خبره؟ منم گفتم :یه وروجک شیطون تو دل منه که یه لحظه آروم نمیگیره و همش داره چرخ میزنه و مشت و لگد  همون شب هم اومدم خونه موقع خواب سکسکت گرفته بود من میدونستم که جنین در ماههای آخر  سکسکه میکنه ولی خوب حس کردنه چیزهایی که آدم میدونه وقتی هم تجربه میکنه لذت بخشه به شرطی که جوجوی...
21 شهريور 1391

هفته سی و دوم

جوجوی ناز    هفته ای دیگه به طور کامل شکل گرفتی اما باز هم در حال رشد هستی تا وزن اضافه کنی و روز به روز خوشگل تر  بشی باردای من هم روز به روز بیشتر مشخص میشه آخه تا 6 ماه اول همه کسایی که بیرون منو می دیدن  فکر میکردن من چاقم و خودم میگفتم که من چاق نیستم و یه جوجو دارم و حدود نیم لیترخون در دقیقه از جفت میگیری این یعنی اینکه بدن کوچولوت داره بزرگ میشه حالا دیگه حدود 39 سانتیمتر قد داری وروجک و وقتی من نازت میکنم و صدات میکنم با یه حرکت ضربه ای  جواب میدی  دیگه کم کم دارم برای دیدنت کم طاقت میشم جوجوجونم اما معلومه که تو با حوصله منتظر وقت مناسبی           باشه م...
8 شهريور 1391

هفته سی و یکم

جوجوی ملوس    هفته ای مامانی این ترن کوچولو تند تند داره به حرکتش ادامه میده و در این زمان مغز و سیستم عصبی کوچولوی من به طور  کامل رشد کرده ولی هنوز عمل مکیدنت ضعیفه  و باید قوی بشه تا بتونی حسابی شیر بخوری                                                      حالا دیگه حسابی گنده شدی و هم لگد میزنی و هم ملق میزنی دیگه از روی لباس هم میشه تکون  خوردنت رو دید تازه میگن اگه تورو ترغیب به حرکت کنم حتما جواب میدی من هم تورو ناز میدم و صدات  میکنم تا بیشتر حرکت کنی با ای...
8 شهريور 1391

هفته نوزدهم

سلام سلام جوجوجون  فرشته کوچولو هفته ای جوجوجان تو این هفته حول بند ناف تاب می خوری (حرکات نوسانی داری) و ذخیره چربی به رنگ قهوه ای تشکیل می شه برای گرم نگه داشتن جوجوجان و حالا در حدود 20/5 سانت قد داری جان جانان                                        چشات رو ببند مامان آنی بوست بده ...
8 شهريور 1391

آماده شدن برای اومدن جوجو

                                     دیگه وقت آماده شدن برای ورود یه فرشته کوچولو تو قلب مامان آنی و بابا سامانه که خونه ما رو روشن کنه البته مامان آنی از زمانی که تصمیم گرفت نی نی دار بشه سعی کرد با مطالعه خودش رو آماده کنه که یکی از اون چیزهایی که خیلی به معلوماتش اضافه کرد و دیدش رو به مسایل مختلف قوی تر کرد مجله شهرزاد بود و هست                       که به همه عروس خانم هایی که می خوان در آینده ما مان  بشن و اون ما مانایی که مثل من یه جوجوی تو راهی دارن  پیشنهاد میکن...
22 مرداد 1391