ویاناویانا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

ویانا جوجوی زندگی ما

اولین مسابقه نقاشی ویانا کوچولو -- ویانای من در طبیعت

سلام عروسک کوچولو و وروجک و شیطون من امسال پاییز هوای خوبی داشتیم و ما معمولا روزهای تعطیل خارج از شهر میرفتیم و شما هم که عاشق بازی تو خیابون همش در حال دویدن و قایم شدنی مشغول دالی بازی کوچولوی خوش تیپ من ویلای مامان مستانه جون کنار دریا و شن بازی اولین مسابقه نقاشی که شما رو بردم و با توجه به سن خودت خیلی قشنگ نشستی و شروع به نقاشی کردی و همه پرسنلی که اونجا بودن نارت میدادن و تشویقت میکردن چون کوچکترین شرکت کننده ای بودی که نشستی و نقاشی تو کشیدی و بعد هم بهشون خودت تحویل دادی چون همسن و سال شما زیاد اومده بودن ...
14 اسفند 1393

کلاس های خلاقیت و موسیقی مادر و کودک درگنبد کبود( پاییز و زمستان )93

ویانای کوچولوی من فصل زیبای پاییز شروع شد و من و شما بازهم برای یه دوره جدید کلاس های مادر و کودک راهی گنبد کبود شدیم البته سمیرا جون مکانش رو برای پاییز تغییر داده بود و یه جای بزرگتر رو اجاره کرده بود البته چون مهرماه باید سر کار میرفتم یه کم بردن شما تو این کلاس ها برام سخت شده بود چون هم خودم باید سه روز اول هفته رو سر کار میرفتم و شما هم ماشاله حسابی شیطون شده بودی و تو لباس پوشیدن خیلی شیطنت میکردی و حسابی عرق من رو در میاوردی تا حاضر بشی و از طرفی چون صبح ها که من نبودم تا حدود ساعت 11 میخوابیدی و بعد ازظهر ها هم از حدود 4 تا 7 در خواب نار بودی و حسابی استراحت کرده بودی دیگه شب ها تا ساعت 1 ش...
14 اسفند 1393

آشپزی کردن ویاناکوچولو -- جشن کودک -- مرکز بهداشت در 2 سالگی

سلام کوچولوی ملوس و خوشگل من اینجا داریم باهم آشپزی میکنیم و تو به من تو قالب زدن سیب زمینی ها برای عصرونه به من کمک میکنی.   ا من برات با موز یه کرم ابریشم یا همون کاتپیلر درست کرده بودم خیلی خوشت اومده بود روزهای دیگه هم به من میگفتی بازم برام کاتپیلر درست کن تا موز بخورم     روز جهانی کودک تو موسسه کودک اردیبهشت یه جشن کوچیک برگزار کرده بودن که من برات ثبت نام کردم و با چندتا از دوست های گروه گنبد کبود یت  تو این جشن شرکت کردیم . روز قشنگی بود اولین تجربه ویانای کوچولوی من برای دیدن یه برنامه رنده نمایشی . ...
14 اسفند 1393

گل نازم ویانای قشنگم

سلام گل زیبای زندگی من  ویاناجونم امروز که دارم این متن رو مینویسم شما  دقیقا دوروز دیگه میشی 2 سال و 5 ماهه (امروز یکشنبه ده اسفند93) و دو سال و 5 ماهه که شدی نفس من    شدی زندگی من     شدی  دنیای من در حال حاضر یه دخمل ناز و شیرین زبون هستی با یه دنیا شعور رفتاری که من برای داشتنت خدارو هرروز هزاران بار شاکرم به من خیلی خیلی وابسته هستی و پدر بزرگت (بابا خسرو) رو هم خیلی خیلی دوست داری و بعد از اون باباسامان و مامان ماهرخ و عمو پیمان و خاله ماریا و عمو  عباس و کلا خونواده خانم  شاه نظری  جزئ افرادی هستن که در حال حاضر خیلی خ...
10 اسفند 1393

یه سری دیگه از فعالیت های ویانا جونم در گنبد کبود

نقاشی رو دیوار پشتی   درست کردن عروسک با مقوا و کاموا اولین تجربه ویانا برای دست زدن به یه حیوان خانگی کوچولو (خوکچه هندی) اول میترسیدی ولی بعد از اینکه باهم بهش کاهو دادیم و از دستت غذا خورد دیگه کم کم نازش کردی   درست کردن عروسک با جوراب   با تشکر از خاله سمیرای با انرژی و مهربون و دوست داشتنی ویانای کوچولوی من موفق باشی ...
20 آذر 1393

عکس و عکس و عکس

دوتا عکس آتلیه در 23 ماهگی شهریور 1393   نارتی تی محیط جالب و قشنگی برای بازی بچه ها درست کرده که شما کوچولوی ناز عاشق بازی کردن در اونجایی و همیشه بعد از استخر ویا بعد از کلاس با زحمت میشه از اونجا بیرون آوردت و حاضر نیستی دل بکنی برای همین هم من معمولا هفته ای یکبار سعی میکنم ببرمت اونجا تا در ساعت آزاد بازی کنی والبته از قسمت آشپزخونه خیلی خیلی خوشت میاد و برای همین من و بابا تصمیم گرفتیم یه آشپزخونه کوچولو برات بخریم تا تو خونه هم برامون چایی درست کنی تا یکماه اول که همش تو آشپزخونه داشتی برای همه چایی و غذا درست میکردی و میگفتی: چایی درست کنم؟ براتون FISH درست...
18 آذر 1393

یه عالمه عکس های قاطی پاتی از لوس بازی های ویانای کوچولوی من

سلام گل نازم ویانای کوچولوی من                                            عروسک کوچولوی من                                                                                            شادیه زندگی من     تو این پست برات یه عا...
14 آبان 1393