ویاناویانا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

ویانا جوجوی زندگی ما

اینجا همه چی درهمه

آخه جوجووو ما این سبد رو خریدیم که اسباب بازیهات رو توش بریزی نه اینکه خودت بری توش..... وای که تو چقدر لووووووسسسسسیییییی... مسابقه قویترین کودکان جهان........ به نظر شما اینجا شبیه اتاق کودکه یا شومینه ؟؟؟؟؟؟ میدونی تا حالا چند بار این آویز رو از بالای تخت انداختی؟؟؟؟ عاشق اینی که پشت پرده اتاقت قایم بشی و ما بیایم پیدات کنیم عاشقتممممممممممم چند تا عکس های جامونده از برف.... میمیر...
18 اسفند 1392

یه عالمه عکس های خوشمزه از ویاناجونی

جوجوی نازمن عاشق خوردن برنج اون هم خالی خالی شدی   خلق آثار هنری روی خوراکی ها از طرف مامان آنی برای ویاناخانوم جوجوی من کم کم داره یاد میگیره که تخم مرغش رو خودش پوست بکن و با قاشق بخوره عسل عسل قند و عسل دارم من یه دونه دخمل دارم من بوووووووس ...
7 اسفند 1392

عکس های بدون شرح از یه دخمل ناز

من قربون اون شال گذاشتنت عسلکم ویانا کوچولو عکاس می شود...... روسری های من هم که دیگه از الان ازدست تو در امان نیست این شال و کلاه رو تا تو ایران کتان برات خریدیم همون جاهم گذاشتی سرت و کلی ذوق کردی وای که تو چقدر لووووسی ..... دوست دارم دوست دارم دوست دارم قشنگم ...
7 اسفند 1392

پازل های بازیه یک سالگی به بعد ویاناکوچولو

سلام ویانای ملوسک من از وقتی که یک ساله شدی دیگه همش دنبال خریدن پازل های مناسب سن و سالت بودم ولی خوب خیلی سخت گیر میومد تو بازار همش پازل های 3 سالگی به بالا رو پیدا میکردم که به دردت نمی خورد اولین پازلی که تونستم تو فروشگاه های بازی های آموزشی برای کودکان پیدا کنم این پازل ساعت بود که چون یکم برات زود بود اوایل خیلی جذبت نکرد و من هم اصراری برای بازی کردن باهاش برات نداشتم و دومین پازل ، این پازل چوبی بود که بد نبود ولی من رو اصلا راضی نمیکرد و با اینکه خیلی بادقت تو تمام فروشگاه ها میگشتم اما بازهم دست خالی برمیگشتم تا اینکه از طریق اینترنتی این چندتا پازل چوبی رو برات خریدم و تازه به اون...
15 بهمن 1392

جشنواره مجسمه های برفی و ویانا

امروز دوشنبه 14 بهمن 1392  سلام ویانای کوچولوی من از دیشب خبر دار شده بودم که جشنواره مجسمه های برفی تو پارک ملت قراربرگزار بشه من هم وقتی صبح حدود 10:30 (نزدیک ظهر) بیدار شدی بعد از اینکه بهت صبحونه دادم لباس تنت کردم و نزدیک 12 بود که حاضر شده بودیم ومن هم به آژانس زنگ زدم و یه ماشین خواستم چون هنوز برف ها آب نشده و جای پارک هم میدونستم که به راحتی نمیشه پیدا کرد ترجیح دادم با آژانس بریم و چه خبررررررر بود..... تا یک ساعت اول هم شما حسابی ذوق میکردی و بهت خوش گذشت و مردم هم از کوچیک و بزرگ نازت میکردن و بعضی ها از من اجازه میگرفتن یا باهات عکس بگیرن و یا ازت عکس بگیرن من قربون اون ذوق کردنت عروسکم ...
14 بهمن 1392

16ماهگیت مبارک عروسکم

امروز شنبه 12 بهمن 1392 تولد 16 ماهگیت مبارک عروسک ناز من ازتولد یک سالگیت تا امروز همش 4 ماه میگذره ولی تو عروسک کوچولو یه عالمه بزرگ شدی عاقل شدی خانوم شدی تو دلبورو تر شدی ملوس تر و ناناز تر شدی خلاصه اینکه نفس شدی عشق شدی زندگی شدی از یک سالگی تا الان یه عالمه کلمه بلد شدی چه فارسی و چه انگلیسی وای که چقدر شیرین زبون شدی عروسک خوشگلم   شاپرکم قند و عسل تولد 16 ماهگیت مبارک دیگه اونقدر بزرگ شدی که در مورد لباس پوشیدنت تصمیم میگیری و تشخیص میدی که لباس خونه با بیرون فرق میکنه از دیروز جمعه اولین برف زمستونی شهر مارو هم سفید پوش کرد و من زمستون پارسال ...
12 بهمن 1392

جشن تولد با تم هلو کیتی ویانا جونم

جمعه 12 مهر 1392 خدایا در ابتدابا تمام وجود برای تمام الطافت سپاسگذارم ویاناجونم خداروشکر من و بابا سامان تونستیم یه تولد زیبا برات برگزار کنیم  از اواسط مرداد ماه من شروع به طراحی تم کیتی تولدت کردم و تو شهریور لباس تولدت رو حاضر کردم تا به آتلیه بریم و عکس بگیری و از عکسات برای چاپ روی لیوان های چینی استفاده کردم تا به مهمون های عزیزمون به عنوان یادگاری هدیه بدیم  صبح جمعه هم برای تزیین سالن رفتیم و شما رو بردیم خونه مامانی تا با آرامش استراحت کنی و موقع جشن خسته و کلافه نباشی  و بعداز ظهر از ساعت 7 کم کم مهمون ها اومدن و حدود ساعت 8 مراسم تولد رو شروع کردیم شماهم حسابی خوش اخلاق بودی و با بچه ها  ...
7 بهمن 1392
24994 2 51 ادامه مطلب