دلنوشته پدری برای ویاناکوچولو
ویانا جان ، سلام همانگونه که بارها گفته ام ، وقتی از من جدا میشوی ، ساعتها بغض گلویم را میفشارد . نوه عزیزم ، ما آدمها وقتیکه پیش هم هستیم ، یکدیگر را نمیفهمیم ، الا زمانیکه از هم دور بشویم . آن وقت است که به یاد هم میافتیم . اما در مورد تو موضوع فرق میکند ، وقتیکه پیش من هستی ، نگرانی من برای لحظه ای است که از من دور میشوی ، دلم برایت تنگ میشود . زود برگرد . از مامان آنی بخواه که نوشته های مرا در سایت تو برایت بخواند . قربان تو نوه عزیز : پدری 1394/03/12 ...
نویسنده :
مامان آنی
11:55