ویانا و دوستان
سلام ویانای وروجک و شیطون من میدونی که دیگه وقتی بیداری اصلا به من اجازه نمی دی پای لپ تاب بشینم و برات تو وبلاگت به روز و مرتب بنویسم و یه عالمه عکس و مطلب دارم که هنوز ننوشتم و فقط خوابی میتونم لپتاب رو روشن کنم که چون خودم هم سر کار میرم انقدر خسته هستم که خودم هم خوابم میبره اما خوب اشکال نداره عروسک کوچولوی من مهم اینه که وقتی بیداری باهم بازی میکنیم و تو شادی اینجا هم یه سری از عکس هایی رو که در عرض این چند ماه مهمونی رفتیم برات گذاشتم اینجا ظهر عاشورا خونه عمو سامی هستش که ناهار نذری میدادن کوچولوی من داره ته دیگ میخوره کوچولوی من خیلی خوب میتونه با بچه ها ارتباط برقرار کن...