عادت دادن ویانا جونم به اتاق خواب و تخت کیتی خودش
سلام عروسک ناز کوچولوی من
دیگه کم کم داری بزرگ میشی عروسکم و باید عادت کنی که توی اتاق خودت ورو تخت خودت بخوابی
البته از اول هم برای بازی کردن و شعر خوندن به اتاقت میبردمت و در مورد استیکر هایی که به دیوار زده بودم برات توضیح می دادم و تو هم با فضای اتاقت خدارو شکر حسابی مانوس هستی و یه جورایی علاقه نشون میدی
اما برای اینکه با آرامش تو اتاقت خوابت ببره باید بیشتر آماده بشی برای همین هم من حدود یه هفته ای میشه که صبح ها حدود ساعت 8 بعد از اینکه بهت شیر دادم میبرمت روی تختت میذارمت تا ساعت 9:30 الی 10 صبح که بیدار میشی
البته دخمل عروسک من همیشه وقتی از خواب بیدار میشه خوش اخلاقه و با لبخند چشم های خوشگلش رو باز میکنه و تو اتاقش هم دقیقا همینطور بوده
من هم بعد از اینکه میبینم بیدار شدی با چند دقیقه تاخیر میام تو اتاقت و بهت میگم
سلام قشنگم صبح بخیر خوب خوابیدی خواب های خوشگل خوشگل دیدی با فرشته
ها بازی کردی
و شما هم با یه لبخند خوشگل جواب میدی : بله
و بعد برات شعر میخونم: .........................................
بقیه ماجرا رو هم در ادامه مطالب نوشتم
صبح که از خواب پا میشم مثل گلی وامیشم
یکمی نرمش میکنم توی باغ گردش میکنم
صدا میزنم مامان آنی جون مامان آنی جون
چایی رو بریز تو فنجون
وقتی چایی مو نوشیدم مامان آنی رو بوسیدم
به کودکستان میرم خوشحال و شاد و خندان میرم
عادت داری قلت بزنی و بیای گوشه تخت قربونت برم
دالی جوجووووووو
بعضی وقت ها هم برای پوشک عوض کردن به اتاقت میبرمت
و در طول روز هم حدود5 تا ده دقیقه روی تختت میذارمت و آویز موزیکال تخت رو برات روشن میکنم
دوست دارم جیگر طلای ژولی پولی من
تو نفسی؟ تو جیگری؟
چرا من اینقدر تو رو دوست دارم جوجوووو؟؟؟