اولین نشستن ویانای نازم و اولین روز کاری مامان آنی
15 فروردین 92
ویانای نازم شما دقیقا در تاریخ 15 فروردین یعنی در 6 ماه و 3 روز تونستی به تنهایی بشینی ، البته هنوز زود خسته میشی و بعد از چند دقیقه ترجیح میدی که دراز بکشی و استراحت کنی و من هم این بالشت صورتی رو که برای سیسمونیت خریده بودم و در واقع بالشت شیردهی هستش که اصلا برای شیر دادنت استفاده نشد رو پشتت میذارم و تو راحت بهش تکیه میدی و اینجا بود که تونستیم از این بالشت هم استفاده مفید داشته باشیم
و اینجا هم که دیگه خسته شدی و دراز کشیدی قربونت برم من عروسکم
و این هم روز بعد
نشستنت هم مبارک شاپرکم
و اولین روزی که من سر کا رفتم بعد از6 ماه با تو بودن 18 فروردین بود که جزء یکی از سخت ترین روز های زندگیم بود
ولی خوب باید این روز رو هم من و شما تجربه میکردیم و در حال حاضر صبح هایی که من نیستم پدری و بعضی وقت ها مامانی هم میان و تو رو نگه میدارن ، البته خدارو شکر بعد از مسافرت عید چون هر روز بابا و مامان رو دیدی با هاشون انس گرفتی و مثل سابق بی قراری نمی کنی و من هم سر کار با آرامش بیشتری میرم و تا برگردم در کوچکترین فرصت عکست رو که رو lcd موبایلمه نگاه میکنم و نازت میدم
یه عالمه دوست دارم قشنگم