یه اسب کوچولو هدیه من به ویانای نازم
چهارشنبه 6 شهریور 92 (ویانای من 10 ماه و 24 روز داره)
سلام ویانای قشنگم
جمعه هفته قبل به بی بی کیش برای خرید لباس برای شما رفته بودیم که وقتی تو بغلم بودی چشمت به این اسب کوچولو و خوشگل افتاد و شروع به ابس گفتن کردی و خودت رو مدل پیتکو پیتکو تکون میدادی
اینقدر ذوق کرده بودی که از فروشنده خواستیم یکی از این اسب ها رو برات بیاره تا سوارش بشی ولی سوار شدن همانا پیاده نشدن همان از اونجایی که شما به اسب خیلی علاقه پیدا کردی و اولین باری بود که به یه اسباب بازی گیر میدادی به بابا سامان گفتم که میخوام این رو برات هدیه بخرم اولش موافق نبود چون این اسب برای 18 ماه به بالاطراحی شده بود ولی اشتیاق زیادت باعث شد که باباسامان هم تسلیم بشه وقتی میخواستیم اون رو از فروشگاه تا ماشین بیارم طوری از تو بغل من دنبالش جیغ میکشیدی و ابراز میکردی که ماله تو هستش که تمام عابرین نگات میکردن و میخندیدن
خلاصه اینکه :
این اسب کوچولو با عشق تقدیم به ویانای نازم
بعضی وقت ها اسب آدم رو زمین میندازه ویانا جونم
ولی خوب شما قوی هستس و دوباره خودت رو جمع و جور میکنی و میخندی قربونت برم عروسک من
میمیرم برات جوجوووووووووو