ویاناویانا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

ویانا جوجوی زندگی ما

اولین دیدار ویانای کوچولوی من از نمایشگاه کتاب

1392/9/5 9:33
نویسنده : مامان آنی
1,093 بازدید
اشتراک گذاری

یکشنبه 3 آذر 1392

بعداز ظهر روز یکشنبه بابا خسرو همراه دوستش و خاله منیژه تو نمایشگاه بودن و منتظر بودن تا ما هم بهشون ملحق بشیم حدود ساعت 5 بود که من و شما و خاله ماریا هم به سمت نمایشگاه از خونه حرکت کردیم

راستش نمایشگاه مثل سالهای قبل از نظر تنوع کتاب و انتشاراتی های خوب خیلی پربار نبود و بیشتر از همه غرفه های کودکان شلوغ بود و من هم برعکس همیشه که وقتی هنوز شما نبودین با باباخسرو دوتایی میرفتیم و کلی کتاب میخریدم و تقریبا برای تمام طول سال کتاب برای خوندن داشتم فقط برای شما خرید کردم و برای خودم دست خالی برگشتم

من عاشق کتاب های تاریخی هستم ولی بیشتر غرفه های کتاب های تاریخی رو که قبلا بوسیله مرحوم ذبیح الله منصوری تالیف یا ترجمه شده بود رو با اسم یه مترجم دیگه و یه جلد جدید اون هم با تنوع و تعداد خیلی کم آورده بودن خلاصه اینکه من چیزی گیرم نیومد اما.......

همه بُنی رو که گرفته بودم یه چیزی هم روش گذاشتم و برای دخمل نازم کلی کتاب های خوشدل خریدم که شما هم حسابی خوشت اومد

ویانا در نمایشگاه کتاب

ویانا در نمایشگاه کتاب

ویانا در نمایشگاه کتاب

ویانا در نمایشگاه کتاب

ویانا در نمایشگاه کتاب

این هم بعد ازنمایشگاه توی خونه......

این کتاب ها رو باباخسرو یه روز قبلش که نمایشگاه رفته بود برات خرید

ویانا در نمایشگاه کتاب

ویانا در نمایشگاه کتاب

و این هم کتاب هایی که مامان آنی برات خرید...

غیر از اون سه تا کتاب بالایی که قصه های رنکارنگ هستش و من میخوام بذارم برای چند ماهه دیگه برات بخونم چون هنوز یکم برات سنگینه بقیه این کتاب ها مهارت های خوبی رو میتونه بهت یادبده مثل

مسواک زدن ، لباس پوشیدن و حتی تو لگن جیش کردن و ....

شما هم که سنگ تموم گذاشتی و خودت کتاب هارو بر میداری و با دقت نگاه میکنی و مثلا اون کتابی که عنوانش هست عروسکم جیش داره رو ورق میزنی و میگی :

جیش جیش و بعدش هم دماغت رو میگیری و میگی پیفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

ویانا در نمایشگاه کتاب

ویانا در نمایشگاه کتاب

حیوانات رو هم که حسابی دوس داری و اسم خیلی هاشون رو بلدی و چون هنوز نمیتونی اسمشون رو بگی صداشون رو در میاری و( این کتاب ها هم همشون انگلیسی و فارسی هستن )

ویانا در نمایشگاه کتاب

ویانا در نمایشگاه کتاب

ویانا در نمایشگاه کتاب

این هم کتاب خیلی بامزه ای بود که خریدم و تو هم خوشت اومده بود

ویانا در نمایشگاه کتابویانا در نمایشگاه کتاب

ویانا در نمایشگاه کتاب

حالا ویانای من یه پرنسسه کوچولوِِِِی

ویانا در نمایشگاه کتاب

و این هم یه پکج زبان با شعرهای اینگلیسیه خیلی آسون و داستان های کوتاه که البته داستان هاش برات زوده ولی ترانه هاش که با موسیقی و به صورت کارتونی هستش رو دوست داری و باهاش میرقصی

ویانا در نمایشگاه کتاب

اینجاهم در حال لوس بازی هستی کوچولوی لوس من ....

ویانا در نمایشگاه کتاب

میمیرم برات جوجوووووو

ویانا در نمایشگاه کتاب

عشق ،نفس ، زندگیییییییییییییییییییییییییییییییییییی

ویانا در نمایشگاه کتاب

ویانا در نمایشگاه کتاب

و این هم آخرین خرید بسته کتاب و CD لالایی که البته شماره 1 و 3 رو بابا برات خریده بود و من از لالایی هاش خیلی خوشم اومد و میخواستم فقط شماره های دیگه رو با CDبخرم که دیگه فقط این مدلی شو داشتن یعنی همه در یک پکیج

ویانا در نمایشگاه کتاب

همه این کتاب ها مبارکت باشه عزیزدلم

دوست دارم جوجووووووووو

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (27)

اليناگلينا
5 آذر 92 15:41
مباركت باشه عزيز دلم .اميدوارم هميشه كتابخون بموني واهل مطالعه بشي گلم
پرهام ومامانش
5 آذر 92 23:32
مبارککککککه کاش همه نی نی ها مثل شما عشق کتاب بودن ویانا جونمممممممممم
maria
6 آذر 92 1:21
عاشق لوس بازیاتم جوجوی نازم
مهسا مامان نورا
6 آذر 92 16:56
مبارکه این همه کتابهای خوشمل دست مامانی و باباجون درد نکنهنورا که اصلا یه دونه اش رو هم نگاه نمیکنه یا میکنه تو دهن مبارک یا پاره میکنه ومن هم از این بابت نگرانم خیلی شیطونه انی اصلا به من گوش نمیذه فقط کار خودش رو انجام میده خرابکاری رو خرابکاری
مامان هلیا
6 آذر 92 23:39
افرین به این جوجو خانم با استعداد امیدوارم موفق باشی
مامان سارا و بابا سامان
7 آذر 92 21:32
قربونش بشم عزیزم... دوست خوبم پیش ما هم بیاید
شيرين مامان شادلين
8 آذر 92 20:28
سلامممممم عزيزم فدات شم مباركت باشه. شادلينم بيشتر كتابها رو.باره ميكنه نميدونم جطوري از سرش دربيارم
معصوم/مامان جان جان فاطمه
8 آذر 92 22:55
سلام به مامان اني و ويانا كوچولوي ناز من مامان فاطمه هستم ،جان جان من 1 ماه از ويانا جون كوچكتره خوشحال ميشم اگه افتخار لينك بدي تا با هم بيشتر اشنا بشيم و از تجربيات همديگه استفاده كنيم
خواهرفرناز
10 آذر 92 23:01
مبارک کتاب هات باشه عزیزم مواظبشون باش پاره نشن
مامان آیلین
11 آذر 92 16:01
مبارکت باشه خانومی
مامان آویسا
14 آذر 92 11:58
ماشالله به اين دختر اهل مطالعه كلي كتاب براي خودت خريديا خوش به حالت خانومي
مامان موژان جون
16 آذر 92 13:41
به به به این دخملی که داره کتاب میخونه ژستتون فدات بشم عزیزم
خاله مرجان
18 آذر 92 16:34
مبارکت باشهدست مامانی وبقیه و.... درد نکند که به فکرکه به فکر دختری ناز وخوشگل هستند امیدوارم که دنیای شیرین کتابها همیشه برات جذاب باشد
مریم مامان دونه برفی
19 آذر 92 11:52
ماشاءا... به این دخملی کتاب خون و این مامان مهربون که که به فکر دخملشه آفرین موفق باشی جوجو کوچولو. با پست «اولین های امیرعلی » آپم بدو بیا جا نمونی
صبــــا خاله ی آیســـا
22 آذر 92 13:10
khososi
mona
23 آذر 92 20:24
عزیزم ممنون که جواب سوالم را دادی خداوند زیباییها ویانا را حفظ کند مرسی گلم
مامان آیلین
24 آذر 92 9:23
مامانی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ویانا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ کجاییییییییییییییییییییییییییید بابا دلمون تنگ شده
خواهر فرناز
24 آذر 92 18:47
سلام مامان گلی من یه وبلاگ طراحی کردم نمونه عکس های طراحی شده ام را توش گذاشتم اگه کسی میخواست تم طراحی کنه یا حتی عکس بهم خبر بدین تا براش انجام بدم برای شما دوست جونم مجانیه برای دوستای دوست جونمون با قیمت خیلی کم البته وبمون هنوز کامل همه را آپلود نکردم چون خیلی وقت میگیره ولی به زودی کلی عکس توش اپلود میشه اینم ادرسشه http://aksghashang.persianblog.ir/ راستی اگه دوست داشتین لینکش کنید متاسفانه نی نی وبلاگ تو قسمت سوالات که به صورت در خواست نوشته بودم تاییدش نکرد مجبور شدم این طوری مزاحمتون بشم
محمد
29 آذر 92 9:36
یلدامبارک
مامان مارال دون
30 آذر 92 8:57
بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند. چله گجه سی موبارک اولسون.
مامان مارال دون
30 آذر 92 9:00
مامانی عزیز ما به بودنتون سخت عادت کردیم .الان خیلی وقته ازتون خبری نیست . به خدا نگرانیم . همش دعا می کنم گرفتار روزهای شاد باشین . ویانا رو بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
مامان مریم
30 آذر 92 10:12
میان همهمه برگ های خشک پاییز فقط تو ماندی که هنوز از بهار لبریزی روزهای آخر پاییزت پر از خش خش آرزوهای قشنگ ! یلدا مبارک
مامان ستیا نفس
30 آذر 92 15:36
به به مامانی چه کتابای خوبی واست خریده گلم مبالککککک باشه
مامان ستیا نفس
30 آذر 92 15:36
سفیدی برف را برای روحت سرخی انار را برای قلبت شیرینی هندوانه را برای عشقت و بلندی یلدا را برای زندگی قشنگت آرزومندم پیشاپیش یلدا مبارک
مامان آیلین
30 آذر 92 16:57
آخرین لحطه های پاییزیتون پر از خش خش آرزوهای قشنگ...
مامان سونيا
30 آذر 92 21:47
هر چه از روشني و سرخي داريم برداريم كنار هم بنشيينيم و بگذاريم كه دوستي ها سدي باشند در برابر تاريكي ها يلدايتان رويايي
شقایق مامان آرشا
1 دی 92 8:46
شادی هایت به بلندای امشب و غم هایت به کوتاهی امروز