16ماهگیت مبارک عروسکم
امروز شنبه 12 بهمن 1392
تولد 16 ماهگیت مبارک عروسک ناز من
ازتولد یک سالگیت تا امروز همش 4 ماه میگذره ولی تو عروسک کوچولو یه عالمه بزرگ شدی عاقل شدی خانوم شدی تو دلبورو تر شدی ملوس تر و ناناز تر شدی خلاصه اینکه نفس شدی عشق شدی زندگی شدی
از یک سالگی تا الان یه عالمه کلمه بلد شدی چه فارسی و چه انگلیسی
وای که چقدر شیرین زبون شدی
عروسک خوشگلم شاپرکم قند و عسل تولد 16 ماهگیت مبارک
دیگه اونقدر بزرگ شدی که در مورد لباس پوشیدنت تصمیم میگیری و تشخیص میدی که لباس خونه با بیرون فرق میکنه
از دیروز جمعه اولین برف زمستونی شهر مارو هم سفید پوش کرد و من زمستون پارسال هم که اولین برف رو در حال بارش دیدم این کلاه صورتی رو که هنوز برات بزرگ هم بود سرت کردم و بردمت روی تراس تا اولین برف زندگیت رو بهت نشون بدم و دیروز هم با همون کلاه بردمت روی تراس تا باز هم باریدن برف رو تماشا کنی البته امسال خودت بهم گفتی که HAT بذار سرم و بریم بیرون ، سرد
آخه اکثر روز ها که خونه هستم کلاه سرت میذارم و یه پتو دورت میپیچم و میبرم رو تراس تا هم هوای تازه بخوری و هم در مورد هوا و آسمون و درخت ها و .....خیلی چیزها باهم صحبت میکنیم
این عکس زمستون پارسال وقتی که سه ماهه بودی
و این هم زمستون امسال
البته چون ما از یکی دو روز قبل از بارش برف تو روز های آینده خبر داشتیم یه روز با بابا سامان و تو وروجک کوچولو که همش می خوای تو بغل من باشی و بیرون از خونه حاضر نیستی بری بغل باباسامان و فکر نمی کنی که من بنده خدا چه جوری باید وزن حدود 11 کیلویی شما رو تحمل کنم و راه برم با کلی گشتن یه چکمه کوچولو که البته 2 شماره برات بزرگه و کوچولو ترش نیست رو برات خریدیم تا راحت بری تو برف و بازی کنی
من قربون اون خنده های شکلاتیت و اون موهای ژولی پولیت
عروسک من