ماجراهای قبل و بعد از سال تحویل
عروسک کوچولوی من تو لباس عروس
وای که یه لحظه آروم نمیگیری آدم یه عکس درست و حسابی ازت بگیره....
این هم ویانا جونی با لباس تمام کیکی در آخر تولد
این عکس ها رو هم خونه ماریاجون ازت گرفتم جوجووووو
اینجا چند روز قبل از عید وقتی که صدیقه خانم برای تمیز کردن خونه اومده بود قالیچه های کوچولو رو گذاشت تو حومو تا خیس بخورن و بعد بشوره من هم برای اینکه شما یکم برای خودت بازی کنی گذاشتم بری حموم و چون کف حموم فرش بود خیالم راحت بود سر نمی خوری
ولی بعد از چند دقیقه که برگشتم تا یه سر بهت بزنم دیدم که ای وای که تمام قوطی پودر رو روی قالیچه ها ریختی و داری حسابی شیطونی و بازی میکنی......
بنده خدا صدیقه خانم مرد تا اون پودرهارو شست.....
این هم از چمدان مسافرت که بعد از اینکه وسایل و لباس هارو توش گذاشتیم شما مریض شدی و ما دیگه نتونستیم بریم
اما سرت سلامت کوچولوی من مهم اینه که تو همیشه صحیح و سلامت باشی
تو چقدر لووووووووووووسییییییییییییی.بووووووووووس
این هم دوتا عکس سفارشی از شایان جون و باربد جون تو اتاق ویانا
این عکس ها هم مربوط میشه به شب 4 شنبه سوری خونه لیلا جون
تو چقدر کوچولووووووییییییی.............
جوجووو ببین من چقدر مجبورم دور تادورت رو تخت بالشت بذارم تا شمال موقع خواب به در و دیوار نخوری
آخه این چه مدل خوابیه دیگه کوچوووووول
زیبای خفته من دوست دارم