دل درد ها ی ویاناجون
سلام جوجوی ناز و قشنگم
عروسک کوچولی من از دیشب تا حالا دل درد داری و دل پیچه ، بعضی وقت ها هم شیر بالا میاری
حالا خدارو شکر امشب خیلی بهتر شدی نمی دونم دلت سر ما خورده بود یا چون من دیروز بعد از ظهر
چند تا آلبالو که از فریزر در آورده بودم رو خوردم تو نازنین اذیت شدی همش گریه میکردی خلاصه اینکه من و بابا سامان کلی
غصه خوردیم و آسمون خونمون حسابی ابری شده بودو هر کدوم به نوبت تو رو بغل میکردیم و
شکمت رو ماساژ میدادیم البته شربت میکسچر هم
بهت دادیم امروز تا ظهر هم من همش بغلت کردم آخه ناله میکردی و حال نداشتی و نمی دونی که به
من چی گذشت آخه اصلا طاقت دیدنت رو اینجوری وقتی گریه میکنی رو ندارم
البته خدا رو شکر الان راحت خوابیدی و حالت خیلی بهتر شده من هم از فرصت استفاده
کردم و اینپست رو نوشتم
من میمیرم برات جوجو
خدایا مواظب همه نی نی ها باش تا مریض نشن و ماماناشون غصه نخورن