اولین غلت زدن جوجوی نازنین من
امروز دوشنبه 30 بهمن 91
ویانای گل و نازم دیروز غروب ساعت 8:55 دقیقه بود و روی تشک خودت تو هال دراز کشیده بودی که من یک آن نگاهت کردم و دیدم که داری به طور کامل غلت می زنی همون موقع بابا سامان رو صدا کردم و دو تایی خیره بهت نگاه میکردیم و از ته دل از تلاش تو لذت میبردیم و من دیگه نتونستم همون شب ازت عکس بگیرم ولی امروز که این عکس هارو گرفتم در واقع عکس هایی از اولین غلت زدن های شاپرک کوچولوی منه
الهی قربونت برم هنوز خیلی راحت نمی تونی دستت رو از زیر شکمت در بیاری برای همین هم خیلی تلاش میکنی
اینجا دیکه می خواستم بیام و دستت رو در بیارم اما جلوی خودم رو گرفتم آخه می دونستم که دیگه می تونی عزیز دلم
هوراااااااااااااااا ویاناجونم موفق شد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی