ویاناویانا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

ویانا جوجوی زندگی ما

پازل های بازیه یک سالگی به بعد ویاناکوچولو

سلام ویانای ملوسک من از وقتی که یک ساله شدی دیگه همش دنبال خریدن پازل های مناسب سن و سالت بودم ولی خوب خیلی سخت گیر میومد تو بازار همش پازل های 3 سالگی به بالا رو پیدا میکردم که به دردت نمی خورد اولین پازلی که تونستم تو فروشگاه های بازی های آموزشی برای کودکان پیدا کنم این پازل ساعت بود که چون یکم برات زود بود اوایل خیلی جذبت نکرد و من هم اصراری برای بازی کردن باهاش برات نداشتم و دومین پازل ، این پازل چوبی بود که بد نبود ولی من رو اصلا راضی نمیکرد و با اینکه خیلی بادقت تو تمام فروشگاه ها میگشتم اما بازهم دست خالی برمیگشتم تا اینکه از طریق اینترنتی این چندتا پازل چوبی رو برات خریدم و تازه به اون...
15 بهمن 1392

جشنواره مجسمه های برفی و ویانا

امروز دوشنبه 14 بهمن 1392  سلام ویانای کوچولوی من از دیشب خبر دار شده بودم که جشنواره مجسمه های برفی تو پارک ملت قراربرگزار بشه من هم وقتی صبح حدود 10:30 (نزدیک ظهر) بیدار شدی بعد از اینکه بهت صبحونه دادم لباس تنت کردم و نزدیک 12 بود که حاضر شده بودیم ومن هم به آژانس زنگ زدم و یه ماشین خواستم چون هنوز برف ها آب نشده و جای پارک هم میدونستم که به راحتی نمیشه پیدا کرد ترجیح دادم با آژانس بریم و چه خبررررررر بود..... تا یک ساعت اول هم شما حسابی ذوق میکردی و بهت خوش گذشت و مردم هم از کوچیک و بزرگ نازت میکردن و بعضی ها از من اجازه میگرفتن یا باهات عکس بگیرن و یا ازت عکس بگیرن من قربون اون ذوق کردنت عروسکم ...
14 بهمن 1392

16ماهگیت مبارک عروسکم

امروز شنبه 12 بهمن 1392 تولد 16 ماهگیت مبارک عروسک ناز من ازتولد یک سالگیت تا امروز همش 4 ماه میگذره ولی تو عروسک کوچولو یه عالمه بزرگ شدی عاقل شدی خانوم شدی تو دلبورو تر شدی ملوس تر و ناناز تر شدی خلاصه اینکه نفس شدی عشق شدی زندگی شدی از یک سالگی تا الان یه عالمه کلمه بلد شدی چه فارسی و چه انگلیسی وای که چقدر شیرین زبون شدی عروسک خوشگلم   شاپرکم قند و عسل تولد 16 ماهگیت مبارک دیگه اونقدر بزرگ شدی که در مورد لباس پوشیدنت تصمیم میگیری و تشخیص میدی که لباس خونه با بیرون فرق میکنه از دیروز جمعه اولین برف زمستونی شهر مارو هم سفید پوش کرد و من زمستون پارسال ...
12 بهمن 1392

جشن تولد با تم هلو کیتی ویانا جونم

جمعه 12 مهر 1392 خدایا در ابتدابا تمام وجود برای تمام الطافت سپاسگذارم ویاناجونم خداروشکر من و بابا سامان تونستیم یه تولد زیبا برات برگزار کنیم  از اواسط مرداد ماه من شروع به طراحی تم کیتی تولدت کردم و تو شهریور لباس تولدت رو حاضر کردم تا به آتلیه بریم و عکس بگیری و از عکسات برای چاپ روی لیوان های چینی استفاده کردم تا به مهمون های عزیزمون به عنوان یادگاری هدیه بدیم  صبح جمعه هم برای تزیین سالن رفتیم و شما رو بردیم خونه مامانی تا با آرامش استراحت کنی و موقع جشن خسته و کلافه نباشی  و بعداز ظهر از ساعت 7 کم کم مهمون ها اومدن و حدود ساعت 8 مراسم تولد رو شروع کردیم شماهم حسابی خوش اخلاق بودی و با بچه ها  ...
7 بهمن 1392
24991 2 51 ادامه مطلب

شیرین کاری های دخمل ناز من

یکشنبه 6 بهمن 1392 ویاناجون عروسک کوچولوی من ،قند و عسل ،شیرین زبون ،ناز و ملوس می خوام بگم :میمییییییییییییییییییییییییییییییرم برات عاشق این هستی که وسایل من رو بردای  . وقتی من میگم این مال منه شما با خنده میگی  :من (یعنی مال من ) اینجا هم کلیپس من رو برداشتی و گفتی بذارم رو موهات و بعدش رفتی جلوی آینه عاشق عینک زدنی ولی موقع گذاشتن عینک اینقدر ورجه ورو جه میکنی که نمیذاری یه عکس درست و حسابی ازت بگیرم   ویاانای کوچولوی من در حال حرف زدن با موبایل که بهش میگه :ادَ ادَ عاشق خوردن گوجه فرنگی خام هستی ا...
6 بهمن 1392