ار چندروز قبل از سال تحویل 94تا چند روز بعد از سال تحویل
سلام عروسک زیبای مامان آنی
نردیک سال جدید هستیم و همش صحبت ار ماهی و سفره هفت سین میشه و من و باباسامان رنگ و وارنگ برات ماهی قزمز کوچولو میخریم و شما هم به روش های مختلف میکشی ولی خوب باز هم مرتب میگی برام ماهی آبی بخرین چون یه مدته که رنگ مورد علاقه ات شده آبی و همه چیز هارو آبی میخوای آخر سر هم بابا سامان مجبور شد دوبار برات ماهی آبی آکواریومی بخره
بعد از ماهی رسیدیم سر سفره هفت سین که ار دست شما نمی تونست شکل بگیره و همش میگفتی خودم میخوام بچینم و از روی این میز میذاشتی روی اون میز و همیجوری شد که دوتا از ظزف ها رو شکستی و بعد هم خودت میگفتی:
اکشال نداره اکشال نداره و خودت جارو میاوردی و خودت جمع میکردی
مروارید های ریز رو هم که تو قلک کیتی ریختی و چندتا تخم مرغ سفالی حاجی فیروزی رو شکوندی
فردا صبح اولین روز عید من برات کادو یه اسباب باری که پنگوین ها روش با آهنگ حرکت میکنن خریدم و چند تا کتاب که خیلی خیلی خوشحالت کرد و با علاقه باهاش بازی میکردی
البته عیدی اصلیت بیمه آتیه کودکان هستش که قبل ار عید برات حسابش رو بار کردم .مبارکت باشه گلم
دخمل خوش تیپ و ریبای من داره میره عید دیدنی
در حال حاضر عاشق پیانو زدن هستی و خیلی خوشگل حس میگیری
عاشق خرگوشی و خیلی دوست داری داشته باشی ولی بابا سامان مخالف سر سخته و میگه آلوده اس
این هم میز پیش غذای مامان آنی هستش قبل از شام که مهمون ها خیلی خوششون اومد و لذت بردن
و در 12 فروردین وقتی آخرین مهمون های ما داشتن میرفتن و منو باباسامان برای بدرقه اشون رفته بودیم موقع برگشتن تو سالن با این صحنه روبروه شدیم که شما سماق هارو داشتی میریختی تو تنگ ماهی ها که داری مثلا بهشون غذا میدی
و این هم FAIRY شما که پرواز میکنه
و من عاشق لحظه لحظه های زندگی با تو فرشته کوچولو هستم
به قول خودت که میگی : مامان آنی برام میمیره