ویاناویانا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

ویانا جوجوی زندگی ما

اومدن عمه فتانه جون و محمدجون

1392/2/26 13:29
نویسنده : مامان آنی
2,251 بازدید
اشتراک گذاری

ویاناجونم 

نمی دونم دوشنبه بود یا سه شنبه هفته قبل بود که عمه فتانه جون  تلفن کرد و گفت که اومده ایران ، وقتی این رو شنیدم از خوشحالی داشتم پر در میاوردم آخه من عمه فتانه رو خیلی خیلی دوست دارم همینطور محمدجون شوهر عمه فتانه رو که برام بوی بابام رو میده چون یه عالمه خاطرات قشگ از بچه گیهام باهاش دارم

خلاصه اونها 5شنبه 12 اردیبهشت به ما افتخار دادن و یک روز اومدن خونه ما و برای هفته بعدش مارو دعوت کردن به ویلای برادر محمد جون تو تنکابن ،و که اونجا عمو فریدون و زن عمو فرح رو هم دیدیم و برای ناهار هم به ویلای برادر دیگه محمد جون در نور رفتیم تعطیلات خیلی خیلی خوشگلی شدو خیلی بهمون خوش گذشت

این هم ویانا تو بغل محمد جون عزیز و دوست داشتنی وقتی خونه ما بودن

 محمدجون و ویانا

این عکس هم تو ویلای داداش محمد جون در نور که هفته بعد ما اونجا بودیم

محمد جون و ویانا

البته شب پنجشنبه با عمو فریدون به ویلای دوستش آقای دکتر رجب زاده رفتیم و صبح بعد از صبحونه پیش آذر جون جاری عمه فتانه رفتیم که اون روز خیلی هم زحمت کشیدن و پذیرایی کردن

ویانا در ویلا

چند تا از عکس ها رو هم در ادامه مطلب گذاشتم

بابا سامان و ویانا در ویلا

ویانا در ویلا

ویانا در ویلا

 

 

اینجا هم ویانای وروجک منه که داره با خوابیدن کشتی میگیره و تا موقع برگشتن نخوابیداوهویانا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

مامان مریم
25 اردیبهشت 92 17:32
همیشه به شادی و گردش خانوم کوچولوی ناز
♥ نیم وجبی ♥
26 اردیبهشت 92 12:58
همیشه به گردش عزیز دل چه هد خوشگلییییی
مامان کیان کوچولو
26 اردیبهشت 92 16:44
سلام عزیزم این عشق من چه بزرگ شده چند وقت نبودیم دلم و اسش تنگ شده بود ...
محیامامان دینا
26 اردیبهشت 92 18:29
فدات بشم کوچولوی ناز خوش گذشت؟
elina
26 اردیبهشت 92 20:15
سلام .امیدوارم کنار ویانا جون همیشه خوشحال باشید .چشمت روشن آنی جون که عمه جونت را دیدی.خیلی برات خوشحالم.
مامان اینده یه فسقلی
26 اردیبهشت 92 20:38
یه عده ای تو زندگی هستن که باعث مرور خاطرات قشنگ میشن، این خیلی خوب و زیبا و دوست داشتنیه، مامان آنی جان، عکس های خوبی گذاشتی، مرسی خوشم اومد ویانا جونی ماشالا هم نانازه هم لباس ها و تل سرش خوشگله. خدا حفظش کنه. سایه و مهرتون مستدام
سپیده از وبلاگ "کودک من"
27 اردیبهشت 92 1:02
مامان طاها
27 اردیبهشت 92 12:28
همیشه شاد شاد باشی
شادی
27 اردیبهشت 92 20:08
آنی جون . من شما رو اد کردم. ببخشید که کمی دیر شد.
♥ نیم وجبی ♥
27 اردیبهشت 92 20:24
سلام دوست خوبم با دو پست جدید به روزم ..
هدا مامان رها
28 اردیبهشت 92 8:29
انشالله همیشه به سفر و خوشی و شادی
مامان مهندس کیان
28 اردیبهشت 92 12:14
سلام عزیزم چه دخمل نانازی داری خدا حفظش کنه برات میشه بگی خمیر واسه رد پای نی نی تو چه جوری درستیدی؟؟
پرهام ومامانش
28 اردیبهشت 92 13:08
مامان سونیا
28 اردیبهشت 92 14:13
همیشه به تفریح و شادی خانم کوچولو
الينا گلينا
28 اردیبهشت 92 16:22
دوست خوبم ويانا.مامانم چند تا عكس از دو و نيم سالگيم تو آخرين پست گذاشته .خواستيد يه سر بزنيد
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
29 اردیبهشت 92 12:38
عرض ارادت ...
مرجان مامان آران
31 اردیبهشت 92 9:49
اي جان دلمممممممممممم با اين قيافه خوشگلتتتتتتتتتت نمكدون ناز فندوقققققققيييي دستمال نخوريااااااا ارانم يه مدت اين جوري بود الان بهتره خوش باشيد هميشه عزيزم
fattaneh
1 خرداد 92 10:58
سلام گلم یادش به خیر خیلی خوش گذشت از مامان آنی و بابا سامان بینهایت سپاسگزارم بااینکه راه خیلی دور بود سامان عزیزم محبت کرد و تو و مامان آنی رو آورد پیش ما و کلی مارو خوشحال کرد از همینجا صورت ماه و مهربون بابا سامانت رو میبوسم دستش درد نکند تو ومامانآنی رو هم میبوسم هر سه تای شما عزیزانم را به خدا میسپارم.