دعوت به مسابقه

1391/11/24 16:03

نویسنده : مامان آنی

925 بازدید

اشتراک گذاری

نمی دونم این مسابقه داستانش چیه و کجا میخواد تموم شه

ولی خوب منم دعوت شدم بهش

فقط می دونم این یه مسابقه وبلاگی که باید توش توضیح بدیم

چرا وبلاگمونو دوست داریم

و من از طرف دو تا از دوستای نازنینم ، نگاری جون مامان آینده و مامان ستیای نفس و نازدعوت شدم

تنها شرط مسابقه هم دعوت کردن 3 تا از دوستامونه

من هم مامان آواجون هنرمند

هماجون مامان آینده

و مامان ملیکاجون رو دعوت میکنم

و حالا

من وبلاگم رو دوست دارم چون از وقتی که هنوز نمی دونستم جوجوی کوچولوم دختره یا پسر ه شروع به نوشتن احساسم کردم

نه بذاریم از اول اول شروع کنم از اون موقعی که من شدم دختر بابا فریبرز

بابا فریبرز یه بابای بی نظیر بود که خیلی زود از پیش ما رفت پیش خدا ،ولی عشق و علاقه اش رو برای ما بچه ها جاویدان گذاشت

من وقتی عکس های کودکیم رو نگاه میکنم یاد حرف ها ی بابام میفتم که با چه عشق و علا قه ای از خصوصیات اخلاقیم میگفت و اینکه در زمان گرفتن اون عکس من داشتم چیکار میکردم اون چه طور عاشقانه حرکات منو نگاه میکرده

و من الان هم وقتی به آلبوم عکس کودکیم نگاه میکنم با به یاد آوردن صحبت های اون سعی میکنم از دریچه چشم اون به عکس ها نگاه کنم و عشق اون رو با تمام وجودم حس میکنم

این وبلاگ رو دوست دارم چون ایمان دارم زمانی که ویانای قشنگم بزرگ می شه و به این وبلاگ نگاه میکنه چه من باشم و چه نباشم می تونه به عمق عشق و علاقه من پی ببره و اون رو حس کنه

همونطور که از وقتی خدا اون رو تو دلم گذاشت من حسش کردم و لحظه به لحظه بزرگ شدنش رو با تمام وجودم لمس کردم و حالا در کنار همسر خوبم با نفس های اون نفس

میکشمبا خنده های اون میخندم و با گریه هاش گریه میکنم

این وبلاگ رو دوست دارم چون صادقانه دوست های خوب و نازنینی پیدا کردم از شمال ایران تا جنوب ایران که می تونم با هاشون تبادل تجربه کنم و هم احساس بشم با شاد شدنشون شاد باشم و از ناراحتی شون دلم غصه دار میشه

این وبلاگ رو دوست دارم چون داره قشنگترین و زیباتری لحظات و روزهای زندگی من و باباسامان و ویانای قشنگم رو در خودش حفظ میکنه