ویاناویانا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

ویانا جوجوی زندگی ما

تلاش برای 4 دست و پا رفتن

ویانای کوچول و موچول من  این روز ها سخت در تلاش برای 4 دست و پا رفتن هستی و من همش باید مواظب باشم تا با صورت به زمین نخوری   و اینجا پهن زمین شدی قربونت برم و باز هم دنده عقب....... موفق باشی نازنینم ...
9 ارديبهشت 1392

اسباب بازی جدید برای ویاناجونم

امروز 4 شنبه 4اردیبهشت 92 ویانای کوچول موچولوی من  این اسباب بازی رو هم چند روزی میشه که برات گرفتم که خیلی خیلی ازش خوشت اومده راستش این رو تو یه فروشگاه تو تبریز دیده بودم و می خواستم برات بخرم ولی متاسفانه بسته بود و وقتی برگشتیم هر جا سوال میکردم یا نداشتن یا تموم کرده بودن و بالاخره تو یک کتابفروشی بزرگ که بازی های فکری هم داشت برات پیدا کردم  وقتی بند اون رو میکشی صدای موزیک های مختلف میده و حسابی مشغولت مبکنه بخصوص زمان هایی که من نیستم  خلاصه خوشحالم که خوشت اومده عزیز دلم میمیرم برات ها جوجووووووووو به هر طریق ممکن می خوای بندش رو بکشی تا صد...
4 ارديبهشت 1392

صندلی غذا و کتاب خوندن ویاناخانم

سلام عروسک کوچولو  این صندلی غذا خوری رو چند روز پیش با بابا سامان رفتیم و برای شما  خریدیم  برای اینکه دیگه برنامه غذاییت تقریبا روتین شده و شما دو وعده غذا صبح و دو وعده غذا هم از بعداز ظهر تا شب می خوری و بین غذا ها هم اگه من خونه باشم شیر خودمو بهت میدم و اگه سرکار باشم مامانی یا پدری البته بیشتر پدری به شما یک تا دو وعده شیر خشک هم میدن غذاهایی که در حال حاضر میخوری: فرنی ، حریره بادام ، سرلاک نستله با طعم های (شیر و برنج )و (گندم و موز همراه شیر) سوپ هایی که با مرغ و ماهیچه وگوشت برات درست میکنم و توشون برنج و ماکارونی و عدس و سبزی و..... میریزم  البته ناگفته نماند که سوپ گوشت رو بیشتر از مرغ دوست داری...
3 ارديبهشت 1392

خونه مادربزرگه هزارتا قصه داره ....

سلام ویانا ی ملوس و کوچولوی من شنبه 24 فروردین92  خونه مادربزرگ من( که من مادرجون صداش میکنم) سفره بود و من هم شما رو برداشتم و باهم اونجا رفتیم  البته کمک زیادی نتونستیم به مادرجون بکنیم و بعداز مراسم وقتی که مهمان ها همه رفتن اومدیم تو حیاط و یه چند تا عکس گرفتیم اون هم جلوی در خونه ، چون من عاشق این گل های هستم که همیشه جلوی در خونه مادرجونه و ما گل عروس بهش میگیم حالا نمی دونم اسم دیگه ای هم داره یانه ؟ در هرصورت من تو خونه مادرجون یه عالمه خاطرات قشنگ دارم و خود مادرجون رو هم یه عالمه دوست دارم و این شعر رو هم به مادرجونم تقدیم میکنم خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره خونه ی مادربزرگه شادی و غ...
31 فروردين 1392

شهربازی تله کابین رامسر

23 فروردین92 روز جمعه به سمت رامسر رفتیم چون عمو پیمان و مامان اینا از پنج شنبه رفته بودن مجتمع آهوان و ما چون مهمون داشتیم و عمو سعید و عمو سامی و عمو فرزاد اینا همراه خونوادشون مهمون ما بودن نمی تونستیم همراهیشون کنیم فرداش راه افتادیم و سر راه می خواستیم با شما جوجوی ناز بریم رستوران خاله خاور که اینقدر مسیرش شلوغ بود نشد  اما بعداز ناهار به شهربازی تله  کابین رامسر رفتیم که مجتمع تفریحی زیبایی شده بخصوص شهر بازیش که من خودم عاشق اسباب بازی های خوشگلش شدم مجسمه های کارتونی هم که گذاشتن به نظرم من فوق العادست و نه تنها بچه ها بلکه بزرگتر هاهم از دیدنشون شاد میشن شماهم اونجا حسابی به وجد اومده بودی و تک تک مجسمه ...
29 فروردين 1392

کاردستی دونه برف

 سلام دخمل نازم ویاناجونم این کاردستی دونه برف رو چند روز پیش تو وبلاگ کودک من که متعلق به سپیده جونه دیدم و خیلی خوشم اومد و براش نوشتم که میخوام درستش کنم و سپیده حون اینقدر صاف و ساده و صمیمی برام نوشت که، حتما درستش کن و من دیگه معطل نکردم و درستش کردم تا تشکری باشه از زحماتی که سپیده جون برای وبلاگش میکشه تا همیشه مطالب زیبا و جالب و به روز داشته باشه برای همه خیلی ساذه و راحت بود و شما هم ازش خیلی خوشت اومده بود انشاله یکم که بزرگتر شدی کلی باهم کاردستی های خوشگل درست میکنیم   راستی اون استیکر ها رو هم از دبی خریده بودم که هنوز نشده جایی بچسبونمشون  ...
29 فروردين 1392

عقب عقب رفتن ویاناجونم

سلام جوجوی شیطون و کوچولوی ناز خودت می دونی که چقدر شیرینی؟؟؟  و چقدر داری روز به روز شیرین تر و ملوس تر میشی!!!! هنوز با روروئک نمی تونی زیاد حرکت کنی و با چند تا پازدن یکم عقب و بعضی وقت ها یکم جلو  میای .آخه هنوز پاهات خیلی کوچولو هستن و کامل به زمین نمی رسن و چون زود خسته میشی معمولا 10 دقیقه بیشتر نمی ذارم توش بمونی   واما روی زمین تازگی ها عقب عقب میری و تا جایی که به بن بست برسی ادامه میدی و وقتی من دنبالت میام و ازت میپرسم :جوجو کجاداری میری جوجو می خندی و باذوق به عقب عقب رفتنت ادامه میدی و هر دفعه زیر یکی از وسایل خونه هستی البته جوجوی من اینجاها حرکاتش بیشتر شبیه پیشی ...
29 فروردين 1392