ویاناویانا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

ویانا جوجوی زندگی ما

خرید سیسمونی برای جوجو دخمله

سلام جوجوی قشنگه من دخمل کوچول موچول حدود یک ماه میشه که من و بابا سامان مشغول خرید سیسمونی برای عروسک کوچولومون هستیم  در واقع کار هرشب ما  بعد از اینکه باباسامان از سر کار اومدشده رفتن به فروشگاه های سیسمونی و انتخاب وسیله های کوچولو و خوشگل مورد نیاز تو که البته کار خیلی شیرینیه و دیگه تقریبا تمام فروشنده ها مارو حسابی میشناسن چون بابا سامان سعی میکنه همه چی رو با من با وسواس و دقت انتخاب کنه  هماز لحاظ قشنگی و هم از نظر کیفیت خلاصه اینکه ما هر شب یه چیزی میخریم و میاریم میذاریم تو اتاقت این هم عکس اتاق  جوجوی عزیز ماست  قبل از چیدمان و آوردن تخت و کمدش این هم عکس چند تا از استیکرهایی که مامان آن...
29 آذر 1391

هفته سی و چهارم بارداری

سلام جوجو دخمله   قشنگ من  میگن دیگه کم کم حرکت کردنت تو این هفته ها کم میشه ولی خوب از این خبرا نیست و دختر ملوس من  مثل یه شاپرک کوچولو داره تو دل مامان آنی مرتب چرخ میزنه میدونی که اصلا به من مجال نشستن نمی   دی و حتی همین الان هم که دارم برات مینویسم در حال حرکت هستی و همش باعث ترش کردن من  میشی که هیچ اشکالی نداره تو راحت راحت باش من هم با دست گذاشتن روی شکممو لمس بدن کوچولوت لذت میبرم حتی بعضی وقت ها بابا سامان هم دستش رو روی شکمم میذاره تا حرکت و لگد های دخملش رو حس کنه دیگه حسابی داری عرض اندام میکنی و گرمای وجودت تو خونه ما حس  میشه  بابا سامان تو خونه راه میره و نازت م...
29 آذر 1391

زبباترین و دلنشین ترین موسقی دنیا صدای قلب جوجو

جوجوی نازم                  این هفته که رفتم پیش  خانم دکترم در  واقع باید بگم دکترمون  یک گوشی گذاشت روی شکمم و به  وسیله یک دستگاه صدای دلنشین قلبت رو برام تو فضای اتاق پخش کرد تاپ تاپ تاپ تاپ اون هم ازدرون وجود خودم یه صدای قلب دوم  واقعا بعضی از لحظات قابل توصیف نیستند و  فقط افرادی که خودشون تو اون موقعیت قرار گرفتن می تونن درک کنن که من چی میگم پس خوش به   حال خودم و همه مادرایی که با شنیدن این صدا قند تو دلشمون آب شده                                  &...
27 آذر 1391

هفته سی و پنجم بارداری و پا به ماه شدن مامان آنی

جوجوی ناز و قشنگ   هفته ای خدا رو هزاران بار شکر که تونستیم به سلامتی 8 ماه رو پشت سر بگذاریم و وارد 9 ماه شویم چون دیگه  شش های عزیز دل من کامل کامل شده و افکر میکنم حدود42 سانتیمتر شدی از امروز که اولین روز مهر هستش تا 22 مهر که تاریخ سزارین هست می تونی به سلامتی متولد بشی وخونه دل من و بابا  سامان رو روشن کنی  البته با اینکه این روز ها دیگه به من داره سخت میگذره و به سختی شب ها نفس میکشم ویا میخوابم   و حسابی هم ورم کردم ولی تو اصلا عجله نکن و با آرامش تو دل مامان آنی بمون تا به وقتش  به   سلامتی تو بغل مابیای و مارو شادکن            ...
27 آذر 1391

خبر بارداری خاله آتوسا

سلام ویانای ملوسم  خاله آتوسا و عمو مازیار رو که دیگه خوب میشناسی اونا از دوستای دوران  تحصیل مامان آنی و بابا سامان هستن ما هر 4تا مون در یک دانشگاه مهندسی کامپیوتر میخوندیم و تقریبا با هم فارغ التحصیل شدیم و تقریبا نزدیک به هم ازدواج کردیم و تا الان حدود 10 سالی میشه که باهم دوستیم و با هم مسافرت های خوبی هم رفتیم و رفت و آمد های زیادی داشتیم   دیشب خاله آتوسا تلفن کرد و تا خواست خبر بارداریشو بده مامان آنیت زودتر، انگار که شستش خبر دار شده بود بهش گفت :آتوسا تو مامان شدی   آره عزیز دلم خاله آتوسا هم داره مامان میشه و قراره که یه نی نی ناز بیاره تا شما دوتا هم با هم دیگه دوست بشینن ما &n...
27 آذر 1391

سیسمونی کیتی ویانا در سایت کودک من

ویاناجونم من به تازگی با وبلاگ کودک من آشنا شدم که یک وبلاگ پر محتوا و جالب هستش و چون من هم می خواستم سهمی در این وبلاگ داشته باشم عکس های سیسمونی تورو توسط سپیده جون که نویسنده وبلاگ هستش به اشتراک گذاشتم امیدوارم برای مامان هایی که نی نی دخمل تو دلشون دارن مفید باشه ...
26 آذر 1391

هفته سی و ششم بارداری و کادو های جوجو

سلام جوجوی لوسه هفته ای مامان آنی عزیزم روز به روز آماده تر از روز گذشته میشی عطر و بوی تو هم تو فضای خونه ما روز به روز بیشتر  و بیشتر میشه باور کن عزیزم که این اغراق نیست اتاقت کاملا بوی نی نی میده و بخصوص که دوستای خوب و مهربونی داریم که مثل ما منتظر اومدنت هستن و چون من تم اتاقت رو کیتی درست کردم هرجا وسیله ای که صرح کیتی داشته باشه رو برات کادو میخرن دیشب سه شنبه 4 مهر بود و ارغوان جون  برات یه ست کل کلاه و دستکش و شال گردن کیتی  خوشگل از تیریز سوغات آورد و روژیناجون هم یه فرش کوچولوی کیتی  قرمزکادو آوردن امروز هم خاله سیمین برات یه پادری کیتی صورتی که خریده بود کادو آورد وروجک کم کم داره بهت...
26 آذر 1391