بد خوابی های روز و شب
ویانای عروسکم ، عزیز دل مامان آنی از وقتی من سرکار رفتم خیلی خیلی سخت خواب و بد خواب شدی با اینکه فقط سه روز صبح تا ظهر کنارت نیستم اما انگار که دیگه از خوابیدن میترسی برای اینکه نکنه بیدار بشی و من کنارت نباشم وقتی هم تو بغلم یا روی پام می خوابی نمی تونم روی تخت یا زمین بذارمت چون فوق العاده هوشیار میخوابی و با یه تغییر وضعیت کوچولو سعی میکنی با دست منو بگیری و در واقع جدا نشی ازم و روزهایی که کنارت هستم یا حتی شب ها با اینکه زمان هایی میرسه که انقدر خسته ای که چشم هات رو نمی تونی باز نگه داری برای خوابیدن مقاومت می کنی و جیغ میکشی و من و خودت رو حسابی کلافه میکن خلاصه خوابیدنت حسابی برام غصه شده این...